دستگاه سونوگرافی جیبی به بازار آمد


بالاخره دستگاه سونوگرافی قابل حملی که در زمستان گذشته مجوز FDA (سازمان نظارت بر غذا و دارو آمریکا) را برای حضور در بازار کسب کرده بود، پای خود را از موسسه تحقیقاتی Mobisante بیرون گذاشت و رسما وارد دنیای عرضه و تقاضا شد. این دستگاه که MobiUS (اولترا سوند همراه) نام دارد، می تواند به راحتی در جیب جا شود و کارهای یک دستگاه سونوگرافی معمول را انجام دهد. بنابراین دیگر برای انجام بررسی های سونوگرافی نیازی نیست تا بیمار به مراکز تشخیصی-درمانی مجهز اعزام شود. 

مطمئنا بسیاری از کلینیکها و مراکز درمانی در نقاط دورافتاده و محروم چشم انتظار رسیدن چنین دستگاههای هستند اما چیزی که در این میان می تواند امید این مراکز را کمرنگ کند قیمت بالای دستگاه (حدود 7500 دلار) است؛ البته شرکت سازنده وعده داده است که در صورتی که سفارشهای بیشتری برای خرید این دستگاه بگیرد می تواند قیمت را تا نصف پایین بیاورد. 

مشکل دیگر تکنولوژی نسبتا قدیمی دستگاه است؛ مغز متفکر این دستگاه گوشی Toshiba TG01 است که بر پایه ویندوز 6.1 (قابل ارتقا به 6.5) کار می کند. هرچند انتخاب ویندوز بعنوان سیستم عامل پایه دستگاه با توجه به حضور سیلش چاتانی (از مدیران سابق مایکروسافت) در راس گروه سازنده موبی-یو-اس قابل پیش بینی بود، اما استفاده از نسخه قدیمی سیستم عامل کمی مایوس کننده است. با این وجود هنوز می توان امیدوار بود که این دستگاه با سرعت بخشیدن به تشخیص مشکلات اورژانس بیماران، ارزش 7500 دلار هزینه اش را داشته باشد و همچنین می توان امیدوار بود که ساخت چنین دستگاهی آغازگر حرکتی در ساخت دستگاههای بعدی بر پایه iOS و اندروید باشد.

استیو جابز- مردی که در ذهن‌ها می‌ماند

اپل، یک نابغه افسانه ای و دنیا یک انسان خارق‌العاده را از دست داده‌است. بعضی از ما که شانس آشنایی از نزدیک با استیو را داشته‌ایم داغدار از دست‌دادن یک دوست صمیمی و یک مدیر با روحیه هستیم. بنا کردن چنین شرکتی فقط از او بر می‌آمد و روح او همیشه پایه‌ای برای استواری اپل خواهد بود.

( متن اعلام شده اپل پس از مرگ استیو جابز )


پیام بیل گیتس و اوباما برای درگذشت آقای جابز در ادامه مطلب

ادامه نوشته

هیچ مانعی در دنیا وجود ندارد

هیچ مانعی در دنیا وجود ندارد . اگر شما از اعماق قلبتان تصمیم به انجام کاری بگیرید می توانید آن را انجام بدهید.
پیرمردی تنها در روستایی زندگی می کرد. او می خواست مزرعه سیب زمینی اش راشخم بزند اما، این کار خیلی سختی بود. تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود؛ پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد.
«پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم؛ من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد؛ من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی» دوستدار تو پدر
در جواب پسر این پیرمرد در تلگراف به پدرش نوشت:
«پدر، به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن؛ من آنجا اسلحه پنهان کرده ام».
صبح فردا چند نفر از مأموران و افسران پلیس محلی دیده شدند؛ تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند.
پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند ؟
پسرش پاسخ داد : پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که از اینجا می توانستم برایت انجام بدهم.
در پایان گفت، مانع، ذهن است . نه اینکه شما یا یک فرد کجا هستید.

حکایت جالب بچه های بالا شهر و پایین شهر!!!

 
ادامه نوشته